انجمن ادبی

ساخت وبلاگ
عجب رسمیه رسم زمونه خونه مون عیدا پر مهمونه می رن مهمونا از اونا فقط آشغالِ میوه به جا می مونه ! کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟ کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه ! جعبه خالی ِ شیرینی هنوز گوشه ی طاقچه پیش گلدونه عطرش پیچیده تا آشپزخونه شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه می رن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه ! از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل خر تو گِل می مونه یکی نیست بگه خداوکیلی جای پوست پسته توی قندونه ؟! قند نصفه ی عموجون هنوز خیس و لهیده ته فنجونه حالا خداییش قندش مهم نیست کنار اون قند نصف دندونه ! می رن مهمونا از اونا فقط نصفه ی دندون به جا می مونه ! پسته ی خندون ، بادوم شیرین فند انجمن ادبی ...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : نوروز, نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 106 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:53

 حضرت رسول (ص) فرمود: کشاورزی و درختکاری کنید. به‌خدا قسم ‌آدمیزاد هیچ عملی حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن انجام نمی‌دهد.حضرت رسول (ص) فرمود:خداوند درخت را برای انسان آفرید، از اینرو او باید درخت را بکارد، آن را آبیاری کند و در حفظ آن بکوشد.حضرت رسول (ص) فرمود:کشاورزی و درختکاری کنید. به‌خدا قسم ‌آدمیزاد هیچ عملی حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن انجام نمی‌دهد.حضرت رسول (ص) فرمود:خداوند درخت را برای انسان آفرید، از اینرو او باید درخت را بکارد، آن را آبیاری کند و در حفظ آن بکوشد.حضرت رسول (ص) فرمود:هر وقت عمر جهان به آخر رسیده، هرگاه قیامت بخواهد قیام کند و عالم بخواهد منقرض شود و در دست یکی از شما نهال درخ انجمن ادبی ...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : احادیث,پیرامون,روز,درختکاری, نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 108 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:53

جرس قافله آید بر گوش
بشنوید اینهمه فریاد و خروش
کاروان گل یاس
کوله بارش احساس
می رسد پیک بهار
تا زند جار که شد وقت نثار :
جشن نیکوکاری است
جلوه ی همیاری است

انجمن ادبی ...
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : روز,نیکوکاری, نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 112 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:53

تو که رفتی بازار
هدیه ی عید برای پسر و دختر خود آوردی
شاد کردی دل فرزندانت
دلشان را بردی ...
"نقل و آجیل کلوچه پشمک"
و آنچه را لازمه ی سفره ی عید است خریدی اکنون :
جشن نیکوکاری است
جلوه ی همیاری است

 

انجمن ادبی ...
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : نیکوکاری, نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 89 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:53

22 بهمن ماه: تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهای مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابان‌ها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمری واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروی هوايی، دريايی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانه‌ها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابان‌ها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ واکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميه‌ای بي طرفی ارتش را اعلام کرد: «با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگان‌هاي نظامي دستور داده شد به پادگان‌هاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره انجمن ادبی ...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 14:33

  چند سال پیش در یک روز گرم تابستانی در جنوب فلوریدا، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت،مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد . مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند؛ مادر وحشت زده به طرف دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند، ولی دیگر دیر شده بود.تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریادهای مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی نسبی بیابد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن های مادرش مانده بود. خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد.پسر شلوارش را بالا زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نش انجمن ادبی ...ادامه مطلب
ما را در سایت انجمن ادبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mogtahedeadabia بازدید : 109 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 14:33